یه روزی یه پسرکور با یه دختر دوست میشه پسره به دختره میگه اگه چشمام خوب بشه با تو ازدواج میکنم بعد چند وقت یکی پیدا میشه و چشماشو میده به پسره بعد که پسره دختره را میبینه میگه من با یه دختر کور ازدواج کنم بعد که دختره داشته میرفته به پسره میگه مواظب چشمام باش